Notice: Constant html_javascript_convert_error_invvar already defined in /home/davtal/domains/davtalabin.com/public_html/modules/mod_typewriterticker/mod_typewriterticker.php on line 342
پنجشنبه, 14 تیر 1403

معرفی داوطلبان انتخابات

داوطلبان انتخابات مجلس و شوراها.

   اخبار انتخابات : آرشیو اخبار
نظریه ساموئل هانتینگتون و انقلاب های جهان امروز. مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
چهارشنبه, 16 مرداد 1392 ساعت 23:25 بازدیدها:4111 مرتبه

نظریه هانتینگتون و انقلاب‌‌های جهان امروز

رابرت کاپلان

در سال ۱۹۶۸ ساموئل هانتینگتون کتابی با عنوان نظم سیاسی در جوامع در حال تغییر منتشر کرد. ۴۵ سال بعد از آن زمان، این کتاب همچنان بهترین راهنما برای تحلیل وقایع امروز جهان است.

 برای درک بهتر بهار عربی، تحولات اقتصادی اجتماعی چین و دیگر روندها و تحولات جهان امروز، به جای خواندن یادداشت‌های مطبوعات و اظهارنظر کارشناسان، باید این کتاب را خواند.

 اولین جملات و سطور این کتاب ممکن است خشم سیاست‌گذاران واشنگتن را برانگیزد. اما این جملات انکارناپذیر هستند. هانتینگتون در خطوط اول این کتاب می‌نویسد: مهمترین تفاوت سیاسی میان کشورها شکل دولت یا میزان حکومت‌پذیریشان نیست. به عبارت دیگر، دمکراسی‌های نیرومند و دیکتاتوری‌های نیرومند نقاط مشترک بیشتری دارند تا دمکراسی‌های نیرومند با دمکراسی‌های ضعیف. بر همین اساس است که می‌توان توضیح داد چرا آمریکا همیشه نقاط مشترک بیشتری با شوروی و روسیه امروز داشته تا مثلا با دمکراسی‌های شکننده جهان سوم. دلیل این وضعیت آن است که نظم و قانون، معمولا مهمتر از آزادی است.
 بدون وجود یک نظم اداری قابل قبول، آزادی ارزشی ندارد. هانتینگتون از والتر لیپ‌من روزنامه‌نگار آمریکایی نیمه قرن بیستم نقل می‌کند: برای کسانی که درون اجتماع زندگی می‌کنند هیچ چیز ضروری‌تر از داشتن یک حکومت و دولت که ترجیحا مستقل و با اداره خوب باشد نیست. بنابراین وجود نهادها مهمتر از وجود دمکراسی است. هانتینگتون که در سال ۲۰۰۸ درگذشت، می‌گوید که آمریکا چیز زیادی نمی‌تواند به دنیای پرتب و تاب در حال گذار امروز، بیاموزد. زیرا آمریکایی‌ها مسحور «تاریخ خوش» خودشان هستند. آمریکایی‌ها به جمع خوبی‌ها اعتقاد دارند یعنی همه چیزهای خوب مانند دمکراسی، توسعه اقتصادی، عدالت اجتماعی و چیزهای خوب دیگر همه یکجا باشد. اما برای نقاط دیگر دنیا که تجربه‌های تاریخی متفاوتی مبتنی بر جغرافیای متفاوت و به طور کلی شرایط متفاوت دارند، همیشه این نسخه جواب نمی‌دهد.
 او می‌گوید، آمریکایی‌ها نهادهای سیاسی خودشان را از انگلستان قرن ۱۷ وارد کردند و از آن الگو گرفتند. بنابراین مشکل آمریکا در طول تاریخ معمولا این بوده که چطور دولت را محدودکند و از میزان کنترل و سرکوب‌گری آن بکاهد. اما بسیاری از کشورها در جهان در حال توسعه با مشکلی متفاوت روبه‌رو بوده‌اند و آن فقدان نهادها حاکمیتی یا وجود نهادهای حاکمیتی نامشروع است به طوریکه این کشورها مجبور بوده‌اند یک نظم اداری را از اول ایجاد کنند. بعضی کشورهایی که اکنون شاهد بهار عربی هستند از جمله همین دسته هستند. بنابراین توصیه آمریکایی‌ها به درد این کشورها نمی‌ خورد زیرا تجربه آمریکا اساس عکس بقیه دنیاست.
 هانتینگتون بر ضرورت وجود نهاد تاکید می‌کند. هر چه جامعه پیچیده‌تر باشد، بیشتر به نهاد نیاز دارد. عبارت منافع عمومی در واقع به منافع نهادها اشاره دارد. در کشورها و حکومت‌های مدرن، منظور از وفاداری وفاداری به نهادهاست. برای مثال، آمریکایی‌ها به صورت داوطلبانه به اداره درآمدهای داخلی کشور مالیات می‌پردازند و کسانی که با تقلب ازپرداخت درآمد فرار می‌کنند احترامی در میان مردم ندارند. بدون وجود نهادهایی مانند دستگاه قضایی، چه کسی می‌تواند تعیین کند که درست و غلط چیست و چه کسی خوب و بد را تشخیص می‌دهد و اعمال می‌کند؟
 جوامع در خاورمیانه و چین امروز، جوامعی هستند که به چنان پیچیدگی رسیده‌اند که نهادهای کنونی‌اشان کفافشان را نمی‌دهد و باید آنها را با نهادهای متفاوت و بهتر جایگزین کنند. بهار عربی و ناآرامی‌های سیاسی اجتماعی که این روزها در چین جریان دارد، درواقع نوعی بحران بر سر نهادهاست. مسئله فقط دمکراسی نیست زیرا دمکراسی‌های ضعیف می‌توانند نظم غیرموثر را دوام آورند. عرب‌ها به دنبال عدالت هستند و عدالت در نهایت میوه و ثمره اجرای نظم و قانون و داشتن حکومتی با اداره درست و مناسب است. چطور می‌توان فهمید که جامعه‌ای نهادهای درست و موثر دارد یا نه؟ هانتینگتون می‌نویسد، یک راه فهمیدن این موضوع این است که ببینیم آیا ارتش در این کشورها خوب هست یا نه. زیرا جوامعی که خوب جنگیده‌اند مثلا اسپارت‌ها، رومی‌ها، بریتانیای کبیر یا آمریکا، حکومت‌های خوبی هم داشته‌اند. زیرا جنگیدن خوب و موثر نیازمند سازمان‌های ریشه‌دار و کارآمد است که خود این سازمان‌ها هم نوعی اعتماد و اعتبار را طلب می‌کنند. توانایی جنگیدن با نیروهای پرشمار به خودی خود نشانه‌ای از تمدن است. کشورهای عرب که رژیم‌هایشان سقوط کرده‌اند مانند مصر، لیبی یا تونس، هرگز ارتش نهادینه خوبی نداشته‌اند. بله ارتش در این کشورها وجود داشته اما نیمه نهادینه و به صورت یک گروه شبه‌نظامی بوده‌است.
 هانتینگتون می‌گوید، بی‌ثباتی جهان امروز نتیجه شهری‌شدن و دارای حق شدن مردم و جوامع است. وقتی جوامع شهر‌نشین می‌شوند، مردم با افرادی فراتر از هم‌محله‌ای‌ها یا اعضای فامیلشان رفت و آمد و معاشرت می‌کنند و این یعنی بیشتر متشکل‌شدن و نیاز بیشتر به سازمان‌هایی مانند پلیس، اداره فاضلاب، راهنمایی و رانندگی و نهادهای خدماتی دیگر. اصلی‌ترین روندی که طی نیم قرن گذشته در کشورهای عربی خاورمیانه و در چین وجود داشته و رخ داده، روند شهر‌نشینی بوده‌است که ابعاد زندگی مردم این کشورها از جمله مذهب و اخلاق را تحت تاثیر خود قرار داده‌است. حاکمان مستبد این کشورها نتوانسته‌اند خود را با این تغییرات عمده اجتماعی همراه کنند. هانتینگتون می‌نویسد، شمار زیادی بیسوادان در دمکراسی مانند هند می‌تواند یک عامل بی‌ثبات کننده باشد زیرا بیسوادان معمولا درخواست چندانی ندارند اما وقتی باسواد شوند، رای می‌دهند و درخواست‌هایشان هم زیاد می‌شود و در گروههای دمکراتیکی مانند مثلا اتحادیه‌های کارگری متشکل می‌شوند. آن وقت است که بی‌ثباتی ایجاد می‌شود. هر چه هندی‌ها باسوادتر بشوند، کشور هند ناآرامی‌ بیشتری را تجربه می‌کند. فساد هم نشانه‌ای از روند نوسازی در کشور و حکومت است. فساد می‌تواند باعث بروز انقلاب شود.
 از نظر هانتینگتون، پادشاهی‌ها راحت‌‌تر از دیکتاتوری‌های مدرن می‌توانند تن به اصلاحات بدهند. زیرا یک شاه معمولا نوعی مشروعیت تاریخی دارد و برای حفظ این مشروعیت نیاز دارد که کارهای درست انجام دهد. اما یک دیکتاتور سکولار چنین نیازی را حس نمی‌کند. به همین خاطر است که پادشاهان در کشورهایی مانند مراکش ، اردن و عمان در دو سال گذشته رفتاری قابل قبول تر از دیکتاتوری‌ها در لیبی و عراق داشته‌اند و تن به اصلاحات داده‌اند. هانتینگتون درباره دیکتاتوری‌های نظامی نظرات متفاوتی دارد. از نظر او، در دنیای الیگارشی، سرباز یک عنصر رادیکال است. در دنیای طبقه متوسط، سرباز یک داور و یک عنصر از اجتماع است و رفته و رفته به حافظ و نگهبان نظم موجود تبدیل می‌شود. بنابراین قابل درک است که هر چه جامعه عقب‌مانده‌تر باشد، نقش ارتش در آن پیشرفته‌تر است. به همین خاطر است که کشورهای امریکای لاتین و آفریقا در دهه‌های میانی جنگ سرد شاهد کودتاهای نظامی بودند. در آن زمان افسران نظامی بخش نخبه و معتبر جامعه آن زمان بودند. آمریکایی‌ها ارتش را نگهبان و حافظ می‌دانند زیرا آمریکا اکنون در مرحله‌ای از رشد‌یافتگی یک جامعه است. منطقی که در پس روایت هانتینگتون قرار دارد این است که برقراری نظم و قانون ، نشانه توسعه‌یافتگی و پیشرفت است نه فقط برگزاری انتخابات. تنها وقتی نظم برقرار شد می‌توان برای مراحل بعد یعنی دمکراسی و ازادی فشار آورد.

 

افزودن نظر


کد امنیتی
تصویر جدید

خراسان شمالی


آمار بازدیدکنندگان

781امروزmod_vvisit_counter
4884دیروزmod_vvisit_counter
11371این هفتهmod_vvisit_counter
124068هفته گذشتهmod_vvisit_counter
6823این ماهmod_vvisit_counter
550973ماه گذشتهmod_vvisit_counter
19989310کل بازدیدهاmod_vvisit_counter

بازدیدکنندگان: 121 مهمان, 3 ربوت حاضر
IP شما: 3.133.116.18
Mozilla 5.0, 
امروز: 14 تیر 1403