سکوت را از شهید بهشتی آموختم. ![](/images/sitepic/nateg.jpg)
ناطقنوري: من هم جزو ساکتین فتنه بودم!
رییس پیشین مجلس و عضو ارشد روحانیت مبارز تهران که همچون هاشميرفسنجاني و حسن روحاني، در چند سال اخیر در جلسات روحانیت مبارز تهران شرکت نمیکند و از سال ۱۳۸۸ کمتر سخنرانی می کند و پس از حمله لباس شخصی های تندرو اصولگرا به جلسه سخنرانی وی در شب قدر در مشهد مقدس سکوت پیشه کرده بود سكوتش را با بغض شكست.
ناطقنوري: من هم جزو ساکتین فتنه بودم! حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری، دیشب در مراسم رونمایی از موزه شهید بهشتی که در منزل این شهید واقع در خیابان ظفر تهران با حضور محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، خانواده شهید بهشتی و برخی دیگر از چهره ها نظیر حجج اسلام دعاگو و دعایی، محسن هاشمی، چمران و تعدادی از همرزمان شهید بهشتی برگزار شد، به دعوت برگزارکنندگان مراسم پشت تریبون قرار گرفت. ناطق نوری سخنان خود را با ذکر این نکته آغاز کرد که بنا به دلایل و عواملی مدتهاست که صحبت نمی کند و به همین دلیل سخنرانی را فراموش کرده است. ناطق نوری به کنایه به تخریبهایی که علیه وی و دیگر چهره های منتقد در سالهای اخیر انجام شد و وی را ساکت فتنه نامیده بودند، گفت: به دلیل همین سکوت من را ميتوان جزو ساکتین به شمار آورد.
ناطق نوری با ذکر خاطره ای منقلب کننده از شهید بهشتی ادامه داد: اما اینجا ميگویم که من همین سکوت و ساکت بودن را از شهید بهشتی آموختم. در عاشورای سال ۱۳۵۹ پس از آن وقایع تاسف بار در میدان آزادی و توهین فراوان به شهید بهشتی از سوی هواداران بنی صدر و سردادن شعار مرگ بر بهشتی توسط آنان، متدینین بسیار منقلب و ناراحت بودند، روز بعد یعنی یازدهم محرم من در مسجد بزازها منبر ميرفتم و شهید بهشتی در مسجد امام سخنرانی داشت، من بعد از سخنرانی خودم به مسجد امام آمدم، و چون مسجد مملو از جمعیت بود در حیاط و زیر باران به سخنان شهید مظلوم دکتر بهشتی گوش ميدادم.
در ابتدای سخنرانی، یکی از علاقمندان شهید بهشتی برخاست و پرسید: آقای دکتر نظر شما نسبت به حوادث روزگذشته و توهین هایی که شد، چیست؟ شهید بهشتی با نوایی که هنوز در گوش من طنین انداز است، گفت: از زبان من و دوستان و همرزمانم: سکوت، سکوت و سکوت....ناطق نوری در حالی که بغض اجازه سخن گفتن به وی نمی داد و اشک از چشمانش جاری شده بود، افزود: پس از این جمله شهید مظلوم، جمعیت حاضر در مسجد سراسر به گریه افتادند، و من همانجا سکوت را از شهید بهشتی آموختم.
ناطق در ادامه با ذکر خاطراتی از شهید بهشتی برای اعزام وی به ماموریتهایی در لبنان و طبس در قبل از انقلاب ادامه داد: یک بار شهید بهشتی با من تماس گرفتند و گفتند که خدمتشان برسم. در همین خانه و در همین اطاق به بنده گفتند که هیاتی از جانب امام برای مذاکره با دست اندرکاران صنعت نفت قرار است برود و امام به آقای بازرگان و آقای هاشمی رفسنجانی ماموریت دادند چند نفری هم از کارشناسان همراهی ميکنند و من دوست دارم شما هم با این هیات بروید و به آقای هاشمی کمک کنید.
ناطق افزود: بنای من این بود که همیشه در قبال وظایفی که شهید بهشتی محول ميکردند، غیر از اطاعت و کمک به ایشان پاسخی نگویم و فکر ميکنم یکی از دلایل رشد ما همین توجهی بود که شهید بهشتی به ما طلبه ها نشان ميداد. ناطق نوری در ادامه با اشاره به خاطره ای دیگر از شهید بهشتی در مورد نظم گفت: یک بار در جلسه یکی از اعضا دیر آمد. شهید بهشتی تا پایان جلسه را اداره کرد و سپس به آن فرد گفت: شما وعده داده بودید، چرا دیر رسیدید، آن فرد گفت: ترافیک بود.
شهید بهشتی با همان لحن خاص خود افزود: انسان اگر وعده ای ميدهد باید محاسبه ترافیک و پنچری خودرو را هم بکند. ناطق ادامه داد: من از شهید بهشتی درس نظم را هم گرفتم وکمتر اتفاق افتاده اگر وعده ای دادم، دیر برسم و در همین جلسه هم مقداری زودتر رسیدم.
در ابتدای جلسه مجری برنامه با ذکر خاطراتی از شهید بهشتی افزود: پس از آنکه هواداران بنی صدر پشت دادگستری فریاد ميزدند، مرگ بر بهشتی، و شهید بهشتی این را ميشنید، از وی پرسیدند چه پاسخی به این توهین ها دارید، گفت: ان الله یدافع عن الذین آمنوا، ما وطیفه ای داشتیم که ایمان آوردیم و خدا هم وظیفه ای را پذیرفته است که از مومنین دفاع کند و این کار را انجام خواهد داد.
روزی دیگر شایعه کردند بهشتی سنی است و در اذان واقامه اشهد ان علیا ولی الله را نمی گوید، به فردی که این شایعه را باور کرده بود، گفتند در نماز جماعت شرکت کن تا خودت بشنوی که اشهد ان علیا ولی الله ميگوید، به شهید بهشتی هم گفتند امشب اشهد ان علیا ولی الله را بلندتر بگو تا این فرد بشنود، اما آن شب که آن فرد در نماز جماعت حضور داشت، شهید بهشتی اشهد ان علیا ولی الله را که مستحب بود، نگفت. بعد از نماز از او پرسیدند چرا؟ گفت: من تمام وجودم به ولایت علی شهادت ميدهد، اما دیدم اگر امشب بگویم، بخاطر علی نیست. بلکه بخاطر این است که یک مخالف خودم را راضی کنم پس نگفتم . |